امروز رفتم دکتر واسه نوبت عمل بینیم. بالاخره تصمیم گرفتم بینیمو عمل کنم. فکرش یه چند ماهی افتاده تو سرم وراحتم نمیذاره. قبلا زیاد بهش فکر نمیکردم یا اگه کسی میگفت میگفتم همینجوری به صورتم میاد وخوبه. خداییش هر کی میبینه میگه. شاید خیلی جم وجور نباشه ولی اکثریت معتقدند باید متناسب با صورت شخص باشه که در مورد من صدق میکنه. ولی یه مدت تحریک شدم عملش کنم. نمیدونم. شاید اعتماد به نفسمو از دست دادم. گاهی فکر میکنم دوستی با تو باعث شد خیلی چیزارو از دست بدم. همه حسای خوب دنیا رو به اضافه حس اعتماد بنفس. دکتر واسم بهمن نوبت زده. حالا تا اون موقع کلی وقت داریم. واسه ارشدم قبول شدم. دیروز نتایج رو دیدم. میدونستم قبول میشم. از مهر میرم کلاس. کار ودانشگاه وطراحی و ورزش کلی از وقتمو میگیره بهتره بگم تموم وقتمو میگیره چقدر این خوبه چون کمک میکنه فرصتی نداشته باشم تا به تو فکر کنم ومنم همینو میخوام. به امید روزای خوب وپر امید
نظرات شما عزیزان:
fateme
ساعت0:00---21 شهريور 1392
سلام.مرات جان نمیدونم چرا منو تایید نمیکنی یا برام پی ام نمیدی.اما به هر حال من همیشه میامو نتیجه رابطتو کاراتو میخونم.چون درک میکنم حالتو تنهاییتو غماتو.
پاسخ: فاطمه جانم بابت اینکه بهم سر میزنی یه دنیا ازت ممنونم. خوشحالم که هستی